ن نمیدونم ......
سکوت ابدی
نکند باز من عاشق شده ام
من نمی دانم چیست
که چنین زار و پریشان شده ام
..... و چرا ؟؟
مژه بر هم زدنی اشک مرا می ریزد...
نکند باز من عاشق شده ام؟؟!!
من نمی دانم چیست...
« آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست ؟؟ »
.............. و مرا می شکند ، می سوزد.
....... و چنین زود به هم می ریزد .
نکند باز من عاشق شده ام؟؟!!
راستی !....
نگرانی من از بابت چیست ؟؟؟
و چرا اینهمه رفتار ترا می پایم
و چرا اینهمه دلواپس چشمان توام؟؟؟؟
ریشه ی اینهمه دلتنگی چیست ؟؟؟
نکند باز من عاشق شده ام؟؟!!
آه ....
ای مردم این دهکده ی موهومی
به همه می گویم........
اگر عاشق شده باشم روزی
خون من گردن اوست
که در اقلیم مجازی هرشب
بال در بال دل نازک من
تا سحر می چرخــیـد
و برای دلم افسانه ی دریا می گفت....
نظرات شما عزیزان: